۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه

نامه به اشرف غنی برای لغو فرمان کوچی‌ها (63)



وقتی به توافق رسیدیم، ناوقت شب بود. یک‌شنبه، 13 دلو 1392. خسته و درمانده بودیم. تصمیم گرفتیم سه تایی برویم منزل شهیر در بانگسیدار قلعه‌ی شاده.
محتوای نامه به اشرف غنی را به طور فشرده بحث کردیم. قرار شد دل از حکومت و همراهی اشرف غنی پاک کنیم و تمام مطالبات خود را به حل قضیه‌ی کوچی گره بزنیم و از او بخواهیم که یا لغو فرمان را قبول کند یا ما از کمپاین بیرون می‌آییم و تمام کار خود را با او قطع می‌کنیم. گفتیم: این تنها وسیله‌ای است که به اشرف غنی و خلیلی و دانش نشان دهیم که به قدرت، فارغ از مطالبات مشخص و روشن اجتماعی، چشم نداریم و برای آن بهایی قایل نیستیم. چند نکته‌ی مهم مورد توافق را یادداشت کردم. تأکید شد که لحن نامه دوستانه و عاری از هرگونه حس آزردگی و ناراحتی باشد.
با همین بررسی و تصمیم، استراحت کردیم. من نیمه‌های شب برخاستم و پیش‌نویس نامه را آماده کردم. فردای آن، اول صبح با ویرایش و اصلاحات لازم در لحن و برخی نکته‌های محوری، آن را به آدرس اشرف غنی ایمیل کردم:
***
برادر و همراه خوبم در راه مبارزه برای تأمین عدالت و حقوق شهروندی، جناب داکتر اشرف غنی احمدزی،
یقین دارم  که احساس و نگاهم در ردیف‌کردن تک ‌تک این کلمات را به خوبی درک می‌کنید: گذشته از آشنایی‌های قبلی، دقیقاً هشت ماه از اولین روزی که کار روی طرح تیوری «تداوم و تحول» را آغاز کردیم، می‌گذرد: از سیزدهم جوزای 1392 الی سیزدهم دلو 1392. در این مدت، لحظات دشوار و پر از فراز و فرودی را تجربه کرده ایم. من از محبت و شکیبایی و اعتماد و حسن نظر و دیدگاه تان در رابطه با تأمین عدالت و حقوق شهروندی مردم، هم امیدواری یافته ام و هم نکته‌های زیادی را آموخته ام و به خاطر همه‌ی آن‌ها سپاسگزار خواهم ماند. تأمین عدالت و حقوق شهروندی مردم نقطه‌ی اشتراک سیاسی ما در راه دشوار «تداوم و تحول» بوده است.
اما اکنون، به خصوص بعد از سخنانی که در مقدمه‌ی کتاب «بگذار نفس بکشم» گفتید و بعد از کاری که روی منشور انتخاباتی و طرح حکومت‌داری «تداوم و تحول» انجام دادید، به جرأت می‌گویم که هیچ چیزی را برای تکمیل پروسه‌ی همراهی سیاسی ما، مهم‌تر از تصمیم صریح و قاطع تیم «تداوم و تحول»، مخصوصاً شخص جنابعالی، در رابطه با حل معضل خونبار کوچی‌ها و هزاره‌ها نمی‌دانم. هم باید ملکیت و قباله‌های شرعی کوچی‌ها در گوشه گوشه‌ی افغانستان، من‌جمله هزاره‌جات، از جانب حکومت «تداوم و تحول» مورد حمایت قرار گرفته و برای احقاق حقوق حقه‌ی آن‌ها تعهد سپرده شود و هم فرمان‌هایی که به استناد آن‌ها هزاره‌ها از حق مشروع خود برای استفاده از مراتع و چراگاه‌های هزاره‌جات محروم شده اند، لغو شده و در ازای آن، باز هم از طرف حکومت، تعهد سپرده شود که برای کوچی‌ها امکانات زیست بدیل (هم‌چون مالداری عصری و زمینه‌ی اسکان و سهولت‌های رفاهی) فراهم شود. این هر دو تعهد، هم مبنای صریح در قانون اساسی دارد، هم بخشی از تعهد ما نسبت به اجرای عدالت و تأمین حقوق شهروندی مردم است و هم ضرورتی است که برای پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری به آن نیازمندیم.
گنجانیدن هیچ‌کدام این تعهدات امتیازی برای حزب یا فرد یا گروه قومی خاصی نیست، بلکه جزئی روشن از تعهدات ما برای ایجاد حکومت‌داری خوب در کشور است که در منشور انتخاباتی «تداوم و تحول» به عنوان اساسی‌ترین حق شهروندی مردم افغانستان مورد تأکید قرار گرفته است. مهم‌ترین وجیبه‌ی حکومت‌داری خوب نیز، مطابق منشور حکومت «تداوم و تحول»، تأمین امنیت و سهولت و رفاه و تمام حقوق شهروندی مردم قلمداد شده است. در منازعه‌ی کوچی‌ها و هزاره‌ها، تنها در هشت سال اخیر، صدها انسان هم‌وطن ما جان داده، صدها خانواده از زمین و خانه و کشت و زراعت خود محروم شده و میلیون‌ها افغانی به جانبین، مخصوصاً ده‌نشینان دایمیرداد و کجاو و ناور، خساره رسیده است.
اکنون اگر این تعهد به طور صریح و روشن در طرح منشور انتخاباتی «تداوم و تحول» جا نگیرد، دلیل همراهی سیاسی من با تیم «تداوم و تحول» منتفی می‌شود. من از روز اول، به هدف نجات کشور از بحران بی‌ثباتی و ناامنی به طور عام، و پایان تمام منازعات هزاره و پشتون به طور خاص، به این تیم امید بسته بودم و تا کنون نیز هر کاری که انجام داده ام برای همین هدف بوده است. راهی که تا کنون طی شده است، راه روشن و قابل اعتمادی بوده و من دلیلی ندارم که کوچک‌ترین شکی در باور و تعهد شما نسبت به تفکر و دیدگاه عدالت‌خواهانه‌ و دموکراتیک تان داشته باشم. به صراحت اعتراف می‌کنم که در تمام این مدت، باز هم دلیلی نداشته ام که در اجرای این آخرین کار مشترک (حل قاطع  و صریح معضل کوچی‌ها و هزاره‌ها)، حتی کوچک‌ترین تردید و تعلل را در تفکر و یا دیدگاه شما تصور کنم.
جناب داکتر احمدزی،
به صراحت می‌گویم که اگر برای خواست مشروع و قانونی کوچی‌ها (در مورد جایداد و ملکیت شرعی آن‌ها) و هزاره‌ها (در رابطه با لغو صریح فرمان‌های حکومت‌های گذشته در مورد مراتع و چراگاه‌های هزاره‌جات) تعهد صریح و روشن در منشور انتخاباتی ما وجود نداشته باشد، من از ادامه‌ی همراهی سیاسی با این تیم انصراف می‌کنم. دلیل این انصراف، گذشته از تعهدی که نسبت به اجرای عدالت و تأمین حقوق شهروندی مردم دارم، باور قاطع من در بی‌اعتمادی هزاره‌ها نسبت به نیت‌های حکومت «تداوم و تحول» و امتناع اکثریت عظیم آن‌ها از رأی‌دادن به نفع این تیم است. این را هم می‌دانم که امتناع هزاره‌ها از رأی دادن تنها کم شدن یک رأی از صندوق آرای «تداوم و تحول» نیست، بلکه اضافه‌شدن یک رأی به صندوق آرای تیم رقیب ما نیز هست. من در این میان، به عنوان یک فرد هزاره، هیچ دلیلی ندارم که مردم را نسبت به نیت‌های حکومت «تداوم و تحول» خوش‌بین و باورمند بسازم و یا کاری را به نفع بهتر شدن تصویر این حکومت در ذهن هزاره‌ها انجام دهم.
بالمقابل، این خوش‌بینی را نیز، همانگونه که تا کنون داشته ام، می‌توانم تکرار کنم که اگر موضع ما برای حل معضل کوچی‌ها و هزاره‌ها به طور صریح در منشور انتخاباتی گنجانیده شود، حمایت وسیع و گسترده‌ی هزاره‌ها (و شاید هم کوچی‌ها) را به نفع تیم «تداوم و تحول» جلب خواهیم کرد، بدون اینکه حتی به مصرف و هزینه‌ی خاصی ضرورت داشته باشیم. حداقل من و دوستانم، به صراحت گفته می‌توانیم که کماکان از تمام امکانات و توانمندی خود برای رسانیدن پیام دموکراتیک و عادلانه‌ی تیم «تداوم و تحول» استفاده کنیم و مردم را تا حدی که در حوزه‌ی دسترسی و ارتباط ما قرار گیرد، به حمایت این تیم بسیج نماییم.
جناب داکتر احمدزی،
من سیاست را عرصه‌ی صداقت و صراحت با مردم می‌دانم. هم‌چنانکه بارها با شما گفته ام، هیچ دلیلی ندارم که از مکتب معرفت به قصد یک کار سیاسی بیرون شوم و در ختم روز، سخن صریح و روشن از موضع و هدف سیاسی خود برای مردم نداشته باشم. به دیگران کاری ندارم. من از وارد شدن در کارزار انتخاباتی، هدفی جز مدیریت بهتر قدرت سیاسی ندارم و مدیریت بهتر قدرت سیاسی را نیز در طرحی می‌دانم که تیوری‌های آن به روشنی در منشور انتخاباتی «تداوم و تحول» شرح یافته است. اگر این هدف برآورده نشود، یا بدتر از آن، بحران بی‌عدالتی و اجحاف و فساد در مدیریت قدرت سیاسی ادامه یابد، من باید برای مردم به صراحت و صداقت بگویم که در این خط نیستم و از این خط حمایت نمی‌کنم. مردم نباید به خاطر اعتماد اندکی که به من دارند، دچار اغفال و فریبی شوند که هیچ‌گونه توجیهی برای آن وجود ندارد.
شما با حزب وحدت و سایر دوستانی که در همراهی تیم «تداوم و تحول» متعهد اند، راه و مسیر خاص خویش را طی خواهید کرد. موضع من با هیچ یک از این دوستان ارتباطی ندارد. من از روز اول، با شناخت و انتخاب خودم با شما همراه شده ام و حد اقل، یکی از کسانی بوده ام که در آوردن برخی از این دوستان در کنار تیم «تداوم و تحول» نقش داشته ام. اکنون نیز به طور فردی و با شناخت و انتخاب خودم تصمیم می‌گیرم که به همراهی خود با این تیم پایان دهم.
دوستی و رفاقت و حرمت متقابل ما در حوزه‌ی روابط فردی هم‌چنان باقی می‌ماند، اما حوزه‌ی روابط سیاسی ما به دلیل ارتباطی که با سرنوشت مردم دارد، الزاماً پابند روابط فردی ما بوده نمی‌تواند. به طور مثال، من تا کنون با احمد بهزاد و جنرال قاسمی و خیلی‌های دیگر از لحاظ فردی دوست و رفیق بوده، اما از لحاظ سیاسی در دو جبهه‌ی کاملاً رقیب قرار داشته ایم. همانگونه که شما با داکتر عبدالله و صلاح‌الدین ربانی و یونس قانونی و زلمی رسول روابط محترمانه‌ی فردی دارید، اما برای شکست همدیگر در عرصه‌ی سیاسی تمام توان و امکانات خویش را به کار می‌اندازید.
شما وقت خواسته اید که با دوستان تان مشوره کنید. من هم منتظر آخرین تصمیم شما در این زمینه باقی می‌مانم.
به عدالت و دادگری خداوند ایمان دارم و برای شما نیز در راستای تعهد تان به عدالت و دادگری توفیق می‌طلبم.
عزیز الله رویش
13 دلو 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر